♥☆منتظــر مـهـدی☆♥

او خواهد امــــد

نيا نيا گل نرگس جهان که جاي تو نيست

نيا نيا گل نرگس جهان که جاي تو نيست

دو صد ترانه به لبها يکي براي تو نيست

نيا نيا گل نرگس که در زلال دلي

هزار آينه نقش و يکي ز خال تو نيست

نيا نيا گل نرگس تو را به خاک بقيع

که شهر ما نه مُحياي گامهاي تو نيست

نيا نيا گل نرگس نيا به دعوت ما

هزار نامه کوفي يکي براي تو نيست

نيا نيا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت دلي براي تو نيست

نيا نيا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه

کسي ز خلق و خلائق فداي راه تو نيست

نيا نيا گل نرگس بدان و آگه باش

که جاي سجده گه ِ ما هنوز مال تو نيست

نيا نيا گل نرگس به مادرت زهرا

کسي براي شهادت به کربلاي تو نيست

نيا نيا گل نرگس سقيفه ها برپاست

رداي سبز خلافت ولي براي تو نيست

نيا نيا گل نرگس فدا شوي مولا

براي عصر عجيبي که خواستار تو نيست

نيا نيا گل نرگس که چون علي تنها

به فجر صبح ظهورت کسي کنار تو نيست

نيا نيا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعاي ظهور است ولي براي تو نيست

نيا نيا گل نرگس به مجلس ندبه

که ندبه ، ندبه خرقه است و پايگاه تو نيست

نيا نيا گل نرگس دعاي عهد کجاست؟

نه اين نماز جماعت به اقتداي تو نيست

نيا نيا گل نرگس که حرف من . . . « ميعاد »

فقط بيان ِ سرابي ست که انتظار تو نيست

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |15:48 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

عدالت بالابلند!

از شنبه

تا جمعه موعود

دلم مست بوی تو بود .

ای خلاصه خلقت!

ای کاش می دانستم

در کدامین آدینه

نسیم لبخند تو

ما را خواهد نواخت؟

تا بشارت وصل تو را

غزل، غزل برقصم .

یا موعود!

ای عدالت بالا بلند

مژده ظهورت را

بر ما منتظران غریب

یک غزل بخند .

دارا ... !

همه می گویند:

«دارا انار دارد»

دلم می گوید:

آنکه خواهد آمد

با دارا

قصد مدارا

ندارد .

و ناگهان جمعه!

شنبه ... یکشنبه ...

و ناگهان جمعه!

السلام علیک یا موعود!

دلم روشن است

یکی از همین جمعه های آفتابی

می تابی .

لبیک!

                             .... اللهم عجل لولیک الفرج...

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |13:29 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

ای عزیز بزرگوار!

همواره کبوترانه نگاهت می کنم و با اشتیاق، دانه دانه محبت تو را می چینم . یاد تو، پر پروازم می دهد . نامت، آوازم می دهد! ذکر فضایل تو، مرا به سرآغازهای نیکو، رهنمون می شود . دلم اسیر مهر تو می شود! یک آسمان ستاره شادی، در کهکشان وجودم سوسو می زند . هر دم، از خورشید وجود تو، که گرمابخش دلهای همگان است، نیرو می گیرم و به اوج آسمان معنا راهی می شوم!

ای امید همه! ای بلندترین زمزمه! ای بی هیچ فاصله! ای زداینده هر چه واهمه! به راستی که هر کس از برکت نگاه تو بگریزد، در انجمادی تیره و در انزوایی سرد و ساکت محبوس می ماند . هر که از تو دوری کند، دیر یا زود، باید از خاکستر اشتباه تیره خود فرار کند و با تن شویه در اقیانوس رحمت تو قرار بیابد . هر کس پریشان محبت تو شود، پشیمان نخواهد شد!

ای آسمان بلند فضیلت! ای بلندای عظمت! ای راهنمای سبز حقیقت! ای ژرفای هستی و طراوت! یاد و نام تو، برترین و زیباترین گلی است که در دلهای مؤمنان می روید . گلی که هیچ گاه پژمردگی ندارد . گل خوشبویی که تا ظهور خورشید رویت، هماره می پاید .

عشق تو در دلهای ما، مستدام باد!

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |13:28 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

همه منتظرند، یا بهتر بگویم به ظاهر منتظرند; چرا که همگی آنها در سالن انتظار ایستاده اند . عده ای خود را با دریچه رنگارنگ تلویزیون سرگرم کرده اند، شاید می خواهند به تماشای مسابقه عقربه های ساعت ننشینند، عده ای مشغول رسیدگی به این جاروبرقی پر نشدنی هستند و روبه روی مغازه های آب میوه فروشی و شیرینی فروشی صف کشیده اند . عده دیگری دنبال مکانی برای خواندن نمازشان می گردند که تا قضا نشده آن را بخوانند که تنها دستاویزشان است . عده دیگری مشغول خواندن دعا و زیارت هستند و تسبیح در دست می چرخانند . عده ای نیز به مطالعه این کتیبه های چاپی هزار نقش مشغولند تا به طریقی متوجه عبور ثانیه های کند انتظار نباشند و عده ای ...

به راستی اسم کدام یک از این گروهها را می شود منتظر گذاشت؟!

کدام یک از اینها در مکتب «غیبت » حاضر بوده اند و بر سر درس «معرفت » نشسته اند؟! کدام یک از اینها هنوز انتظار میزبان در روز آدینه اند؟! کدام یک از اینها تکالیف کلاس فردای «ظهور» خود را به دقت انجام می دهند؟! کدام یک از اینها توانسته اند در میان دریای بشریت و انسانیت مخالف جهت جریان شنا کند؟! و کدام یک از اینها به این می اندیشد که تا درخت «انتظار» به بار ننشیند، شکوفه «معرفت » نمی دهد و به بار «فرج » نمی نشیند؟! به راستی کدام یک از اینها صراط مستقیم را دریافته است؟! مگر این منتظران زمزمه حزن انگیز جویبار را در هر صبح آدینه نمی شنوند که فریاد می زند ای فرزند راه مستقیم! مگر پیغمبر (ص) نگفته اند «آن کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است » ؟!

آیا ما زمزمه پدر بزرگ را در هر عصر آدینه به فراموشی سپرده ایم که گریه می کرد و می گفت «خدایا! حجتت را به من بشناسان » ؟! آیا شبهای پر ستاره تابستان از یادمان رفته است که مادر بزرگ هر شب برای ما قصه از گریه بی امان مولایمان می گفت و دعای همیشگی اش که «خدایا محقق کن آنچه را که وعده فرموده ای » ؟!

آری، ما فراموش کردیم، خیلی زود فراموش کردیم . ما دیگر جمعه ها به فکر افزودن معرفت درس زمزمه عاشقانه ندبه نیستیم . آری عصر آدینه ها خود را با این دنیای پر فریب مشغول می کنیم تا ناگهان خدای ناکرده، دل گرفتگی در آن غروب جمعه سراغی از ما نگیرد . آری ما دیگر تقویم را نگاه نمی کنیم تا نکند محرم به در خانه ما بیاید و همه معارف را بر ما سرازیر سازد . آری شعبان که تمام می شود، دیگر ما سراغی از رمضان نمی گیریم، تا شبهای قدر بی خوابی بکشیم و بر سر سفره معرفت بنشینیم .

آری، ما زود فلسفه انتظار را از یاد بردیم، خیلی زود، ولی آن پرده نشین کوی یار، سالهاست که با غم انتظار آشناست و به دنبال کسانی می گردد که واقعا طالب معرفت مولایشان باشند تا سپیده دم امید .

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |13:27 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

باران می بارد . برگهای خیس درختها قطرات باران را به زمین می بخشند . توی بخش شلوغ است و مردم به صف ایستاده اند تا اسمشان را بخوانند .

سپهر را توی بغلم می فشارم . بی حال و بی رمق است کبودی دور لبهایش زیاد شده است; با چشمهایش مرا نگاه می کند; پر از التماس است .

- خدایا کمکم کن! جان دست توست اما نگذار که بچه ام زجر بکشد . خدایا شفایش بده .

پرستار صدایم می کند، بیا باید سرم او را وصل کنم; حمامش کرده ای؟

- هنوز نه .

- امشب ببرش حمام . امروز هم هیچی نباید بخوره .

با خودم فکر کردم چقدر زجرآور است که آدم گرسنگی بچه اش را ببیند .

× × ×

شب شده، سپهر بی قراری می کند; جیغ می کشد; فریاد می زند; گرسنه است; گریه می کنم; خدایا کمکم کن!

پرستار وارد اتاق می شود، سرم را از دست سپهر باز می کند .

چند مرد جوان وارد اتاق می شوند و سلام می کنند .

چهره هایی معصوم دارند . بین 19 تا 23 سال .

می پرسند:

بچه شماست؟

- بله!

- ان شاءالله خوب می شه، بیماری قلبی دارد؟

- بله، قرار است صبح فردا عمل جراحی روی قلبش انجام شود .

- خدا بزرگ است .

یکی از آنها جلو می آید . بسته ای شکلات و یک دفتر کوچک به من می دهد .

- ما دوستداران امام زمانیم . این هدیه هم مال بچه شماست . با کنجکاوی می پرسم: از دفتر مقام معظم رهبری آمده اید؟

- نه

- از دفتر ریاست جمهوری؟

- نه

- از ...

- نه ما از دوستداران امام زمانیم .

چه فرقی می کند، هنوز توی فکر هستم که از اتاق بیرون می روند . فردا نیمه شعبان است . هدیه را به فال نیک می گیرم .

زنهای دیگر دنبال مردها راه می افتند . می خواهند هدیه بگیرند .

سپهر گریه می کند .

دفتر کوچک را که نام آقا امام زمان رویش نوشته شده روی قلب سپهر می گذارم . اشکهایم روی دفترچه می چکد . دعا می کنم، سپهر گریه می کند .

نیمه شب است . راه می روم، دعا می کنم، توی دلم فریاد می کشم، خدایا، خدایا!

سپهر جیغ می کشد، گرسنه است، تنگی نفس دارد .

جیغ می کشم . خانم پرستار، کمک ...

پرستار هراسان وارد می شود . سپهر را معاینه می کند، سپهر را بغل می گیرد و می دود .

دنبال پرستار می دوم، جیغ می کشم، پرستار دیگری دستم را می گیرد .

سر و صدا نکن، مریضها خوابند، خدا بزرگ است .

چند مرد سر می کشند، گریه مرا که می بینند اشک توی چشمشان جمع می شود . سپهر را به ICU می برند، پرستارها می دوند، گریه می کنم .

توی بغلم جای خالی سپهر را حس می کنم .

پشت در ICU می ایستم . پرستارها کپسول اکسیژن می برند ...

ساعتی گذشته است . 5 صبح است . دکتر شتابزده وارد بخش می شود . دکتر، تو را به خدا، دکتر ...

دکتر وارد ICU و سپس خارج می شود .

دکتر جوابم را بدهید .

مایوسانه سری تکان می دهد، امیدی نیست، می بریمش اتاق عمل . اما پشت در اتاق نایست . فقط دعا کن! بچه را می آورند دم در سریع می بوسمش گریه می کنم . او را در پارچه سفیدی پیچیده اند و روی دست می برند .

باران می بارد .

یا امام زمان! نیمه شعبان است، مگر می شود در روزی که تو متولد شده ای، بچه من بمیرد؟!

نه، باور نمی کنم . باور نمی کنم . تو راضی شوی قلب من بشکند . باور نمی کنم شفاعتم نکنی!

باور نمی کنم صدایم را نشنوی، امروز جشن است، مرا عزادار نکن .

دقایق مانند سالها بر من می گذرد .

روی زمین نشسته ام، دکتر از در خارج می شود، هراسان می دوم، خسته است، دکتر ...

- معجزه بود، خواست خدا بود، بچه ات زنده می ماند، عمل موفقیت آمیز بود .

- خدا را شکر، دکتر خدا نگهدارتان، خدا اجرتان دهد، امام زمان ...

یا امام زمان می دانستم که ناامیدم نمی کنی .

چه انتظار شیرینی بود، چون می دانستم تو شفاعتم می کنی .

می دانستم در روز تولدت به بچه ام جان می بخشی، می دانستم .

روی زمین می نشینم، سر بر خاک می سایم و سجده شکر به جای می آورم .

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |13:25 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

از جمکران می آیم . از میعادگاه حضورت; از محفل عاشقان ظهورت; همراه با دیده های ابری و قلبهای منتظر .

تمام ابرهای جهان در دلم گریه می کنند . چشمانم آشیانه انتظار شده و سراسر وجودم امید . تا به حال ندیده بودم ابری چتر هزار پاره انتظار را بر غربت دل منتظران این گونه پر باران بگشاید .

از جمران می آیم و باور نمی کنم که از محفل پروانه های دلسوخته ات آمده باشم . بارها گفته اند: «می آیی » و من سالهاست منتظر ظهورت هستم . گفته اند: «وقتی بیایی منتظرانت را به میهمانی خویش می خوانی » .

گفته اند: «با آمدنت باران زیبایی می بارد و هیچ کس از دستهای تهی و «از سفره های خالی » سراغ نمی گیرد» .

... و من تو را می شناسم; از آن سوی مهتاب و از پشت ابرهای سفید .

بوی گلاب می آید و مادر، تمام آرزوهای خود را بر سجاده انتظار گریه می کند . راستی! هر شب به خانه دلهامان سر می زنی و دست نوازشگرت را بر سرمان می کشی . آری; هر شب به خانه دلمان می آیی و بر سجاده انتظارمان عطری از عشق می پاشی; لباسهامان را از یاس پر می کنی و من هر آدینه به امید آمدنت خانه دلم را آب و جارو می کنم . پنجره های خسته اش را دلداری می دهم، گلدانهای کهنه را پر از شمعدانی می کنم و روی پله پله اش نیز گلدانهای یاس می گذارم پدر هم با دستهایی سبز، زیر باران عشق و انتظار، ندبه× را زمزمه می کند . مطمئنم تو، خود می دانی چرا که دوستمان داری و خواسته ای این گونه باشیم .

آقا! پس «کی می آیی؟» چقدر انتظار؟!

بیا; بیا تا خاک قدومت را سرمه چشمانمان گردانیم .

منتظر ظهورت می مانیم .

× دعای پر فیض و ملکوتی ندبه .

از جمکران می آیم . از میعادگاه حضورت; از محفل عاشقان ظهورت; همراه با دیده های ابری و قلبهای منتظر .

تمام ابرهای جهان در دلم گریه می کنند . چشمانم آشیانه انتظار شده و سراسر وجودم امید . تا به حال ندیده بودم ابری چتر هزار پاره انتظار را بر غربت دل منتظران این گونه پر باران بگشاید .

از جمران می آیم و باور نمی کنم که از محفل پروانه های دلسوخته ات آمده باشم . بارها گفته اند: «می آیی » و من سالهاست منتظر ظهورت هستم . گفته اند: «وقتی بیایی منتظرانت را به میهمانی خویش می خوانی » .

گفته اند: «با آمدنت باران زیبایی می بارد و هیچ کس از دستهای تهی و «از سفره های خالی » سراغ نمی گیرد» .

... و من تو را می شناسم; از آن سوی مهتاب و از پشت ابرهای سفید .

بوی گلاب می آید و مادر، تمام آرزوهای خود را بر سجاده انتظار گریه می کند . راستی! هر شب به خانه دلهامان سر می زنی و دست نوازشگرت را بر سرمان می کشی . آری; هر شب به خانه دلمان می آیی و بر سجاده انتظارمان عطری از عشق می پاشی; لباسهامان را از یاس پر می کنی و من هر آدینه به امید آمدنت خانه دلم را آب و جارو می کنم . پنجره های خسته اش را دلداری می دهم، گلدانهای کهنه را پر از شمعدانی می کنم و روی پله پله اش نیز گلدانهای یاس می گذارم پدر هم با دستهایی سبز، زیر باران عشق و انتظار، ندبه× را زمزمه می کند . مطمئنم تو، خود می دانی چرا که دوستمان داری و خواسته ای این گونه باشیم .

آقا! پس «کی می آیی؟» چقدر انتظار؟!

بیا; بیا تا خاک قدومت را سرمه چشمانمان گردانیم .

منتظر ظهورت می مانیم .

× دعای پر فیض و ملکوتی ندبه .

|پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |13:24 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

         

انتظار چیست؟

 

((بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین))

 

با توجه به معنی آیه ( بقیه الله برای شما بهتر است اگر مومن باشید) میتوان نتیجه گرفت که منتظر بودن فقط از عهده یک مومن بر می آید. اما اگر یک مومن  می خواهد منتظر سلاسه امیر المومنین (ع) شناخته شود باید در صفات زیر از دیگر مومنان جلو بزند :

 

 

 

الف) عادل باشد به این معنی که به کسی ظلم نکند و در مقابل ظلم نیز سکوت نکند.

 

ب) مصلح باشد به این معنی که خود صالح باشد و در اصلاح جامعه نیز بکوشد.

 

پ) عابد باشد آن طور که محمد (ص) عابد بود به این معنی که خدمت به خلق را

 

بالاترین عبادت ها بداند.

 

ت) عاشق باشد طوری که عشق او را به حرکت درآورد.

 

ج) در صورتی که احساس کرد برای عمل کردن به موارد فوق تمام سعی اش را می

 

کند باید به دعا برای ظهور مهدی (عج) بپردازد.

 

د) دیگران را به انتظار دعوت کند.

|دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, |19:7 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

امام زمان (علیه السلام) در توقیع شریفی می فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئید: ... سلامٌ علی آل یاسین.... .» (1)

بقیه ی متن در ادامه ی مطلب ...



Continue
|دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, |18:36 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

                          اینجا کسی برای تو جا وا نمی کند / این خاک احترام به دریا نمی کند

                        نامت برای دفع بلا روی طاقچه است / ورنه کسی نگاه به آقا نمی کند

                                            به امید بخشش آقا امام زمان و ظهورش

ذکـر تعجیـل فرج رمـز نجات بشـر اسـت

مـا بـرآنیـم که ایـن ذکـر جهـانی بشـود

آقا جون بیا بخدا دلها تنگ است!

|شنبه 1 مهر 1391برچسب:, |21:49 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

De$ign | کافه حجاب